دیدگاه پیاژه در مورد روشهای یادگیری
بحث یادگیری یکی از مباحثی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه دانشمندان وپیشروان تعلیم وتربیت بوده است. و هر کدام با توجه به هدف بهبود روندیاددهی-یادگیری نظریههای گوناگونی ارائه داده اند: نظریههای یادگیری پیاژه جزونظریه های که از زمان مطرح شدن تاکنون بسیاری از مولفان مرهون اویند و بسیاری ازروشهای جدید تدریس برگرفته از دیدگاه این دانشمندان بزرگ است. در این مقاله سعی شده است که به طور مختصر سه روش یادگیری از دیدگاه ایشان ارائه گردد.
موضوع تعامل گرای پیاژه، پیامدهای مهمی برای آموزش و پرورش دارد. موضوع آموزش و پرورش آن است که هم آزادی و هم (فطرت) وهم ساخت(تربیت) باید جا ومرتبتی داشته باشند. معلم ساخت وسازماندهی را در مواردی که در کلاس عرضه می شود به وجود می آورد، ولی کودکان را درفرصتهایی که در کاوش و تکمیل این مواد دارند آزاد می گذارد.به طور کلی ساخت وآزادی در کلاس درس نسبت به یکدیگر بطور دائم در حالت تناوب قرار دارند، به طوری که هیچ یک از این دو بر قلمرو تربیتی مسلط نمی شود. بنابراین مطابق نظریه پیاژه، آزادی و ساخت، رشد و تجربه، همواره در یک برنامه آموزشی، موثرند. «فرد تنها تا آن حد ازیک شی ء شناخت پیدا میکند که روی آن عملی صورت داده باشدو این عمل با ویژگی غیرفعّالی که تجربهگرایی به درجات مختلف به معرفت نسبت می دهد، ناسازگار است.»
پیاژه تعریف یادگیری از نظر روانشناسی رشد: در اثر تجربه، نه تنها اندیشه وعمل کودک تغییرمی یابند، بلکه خود تجربه هم مستقیماً در نتیجه عملیات ذهنی رو به رشد و نیزهماهنگی های حرکتی کودک تغییر پیدا میکند. یقیناً عملیات ذهنی رو به رشد و هماهنگیهای حرکتی مذبور تا اندازهای قابل استناد به تجربه و از آن ناشی میشوند، لکن این نیز حقیقت دارد که تجربه خود تا اندازه ای وابسته و قابل استناد به آنهاست. بین عوامل بالا یک تعامل قرار است یعنی آن چه کودک فرامی گیرد همواره محصول تجربه اوست که این تجربه خود مشروط به سطح رشد ذهنی کودک است. هر گونه یادگیری حاصل هم جنبه جذب(درون سازی) و هم انطباق(برون سازی) است،با این توصیف تشخیص و تمییز وجوه یادگیری برجسته وجالب توجه است. از این نظر می توانیم3 شیوه ی یادگیری را مشخص سازیم: 1- آن که جریان جذبی را مورد تاکید قرار می دهد. 2 - آن که جریان انطباق رامورد تاکید قرار می دهد.3- آن که تکیه برترکیب نتایج در آن دو وجه یادگیری مینماید. سه شیوه یادگیری به شرح ذیل ارائه میگردد: 1-یادگیری عملیاتی: وقتی به کارمیافتدکه هوش کودک فعالاته نسبت به مواردی که او مشغول تعامل با آن هاست، درگیر یاجلب شود، و زمانی یادگیری صورت می گیرد که کودک با تعارضات منطقی و تضادهایی که مایه ترغیب او به سازماندهی در سطح عالی باشند روبرو گردد. به طور مثال در یادگیری عملیاتی اگر کودکان نگهداری ذهنی(توده، وزن، تعداد، طول و...) را خودشان فرامیگیرند، زیرا که این موضوعات خود آموزند. به این معنی که ذاتاً دشواریهایی را درمفهوم سازی ایجاد میکنند. کودکی که مشغول مقایسه دو مداد با یکدیگر است، یا جا به جاییهای متوالی متوجه می شود که طول مدادها یکسان است، اما با توجه به عقب یا جلوقرا گرفتن آنها طول مدادها به نظر متفاوت میرسد. این تضادها جزء ذاتی قضاوتهای مبتنی بر ادراک هستند. یادگیری عملیاتی علاوه بر اینکه رشد عملیات ذهنی را تسهیل میسازد، موجب پیدایش هوش عملی نیز می شود هوش عملی شامل عملیات و معلوماتی می شودکه کودک برای به راه افتادن زندگی روزمره دنیوی خود به آنها نیازمند است. در خصوص یادگیری عملیاتی معلم باید نقش رهنمودی بسیار کمتری داشته باشد، موقعی یادگیریعملیاتی صورت میگیرد که کودک از طریق کاوش فعال خودش از چیزها، مفاهیم را کشف نماید. یادگیری عملیاتی یعنی اکتساب مفاهیم به کمک استدلال واستقراء از تجارب واقعی با چیزها ولوازم که نه کاملاً کودک- رهبر است و نه به کلّی معلم- رهبر بلکه شامل یک تبادل انعطاف پذیردر رهبری است. 2- یادگیری شکلی: بعضی از جوانب واقعیت را نمی توان به میزان زیادی باز ساخته یا بازیافت و می باید که بیشتر آن ها را تقلید کرد. برای مثال، زبان تا اندازهای به این نحو کسب می شود. اصوات بی معنا و غیر قابل درکی که طفل صادر می کند، شامل غالب اصوات مصوّت و صامتی است که تقریباً در همه ی زبان های جهان وجود دارد. لیکن کودک به تدریج زبانش را با زبان آنهایی که در محیطش تکلم میکنند، وفق می دهد. در زبان، تلفظ، لهجه و آهنگ همه کم یا بیش نشانههای زبانی تقلیدشده ای هستند که بخشی از ارتباط میان فردی را تشکیل میدهند. بسیاری دیگر از جوانب ارتباط مثل حالات چهره، حرکات و اشارات دست و سر و... از نظر فرهنگی شرطی سازی میشوند یعنی به صورت شکلی فرا گرفته می شوند. به یاد سپاری حقایق ریاضی، شماره تلفن واشعار همه نمونههای از یادگیری شکلی هستند. این نوع یادگیری اگرچه ساده تر ازیادگیری عملیاتی به نظر میرسد، اما براساس ساختمانهای هوش عملیاتی نهاده می شود. همین که کودک جزیی از واقعیت را ساخت، ناآگاهانه و از طریق عملیات عینی قادر است که آن جزء را به صورت شکلی و آگاهانه فرا بگیرد. گاهی اوقات یادگیری شکلی به هوش نمادی موسوم گشته است در حقیقت نارسایی های هوش نمادی در اختلالات تکلمی، که در آن یک یادیگر جنبه های از جریان نمادی دچار بی نظمی و اختلال می شود، به بهترین وجه نشان داده میشود. فراموش کردن یک اسم، زبان پریشی آنی و موقت یعنی که در عمل هوش نمادی،نارسایی زودگذر صورت گرفته است. در یادگیری شکلی معلم به عنوان الگویی عمل می کندکه کودکان از او تقلید میکنند که این امر آگاهانه یا بالقوه آگاهانه است. 3- یادگیری مبتنی بر دلالت ضمنی: کودکان کوشش می کنند بین مفاهیمی که می دانند ونمادهای کلامی که در اختیار دارند، پیوندی به وجود آورند. جریانی که نامش رایادگیری مبتنی بر دلالت می توان گذاشت. یادگیری مبتنی بر دلالت به خصوص با ساخت معانی ارتباط دارد. یعنی به برقراری ارتباط بین مفاهیم ونمادهای شکلی سروکار دارد. همین که کودک بر مفهوم یا کلمهای تسلط پیدا کرد و آن را خوب یاد گرفت می خواهد بامعلومات جدیدش بازی کند. بازی با یک مفهوم غالباً به آزمایش گذاشتن عبارات مختلف کلامی به جای آن مفهوم و بازی با کلمات غالباًً یعنی پیوند دادن آن کلمات با مفاهیم جدید. موقعی که کودک شعر می نویسد، به توصیف گردش بیرون از شهر و یا بیان خاطره میپردازد، نوعی از یادگیری مبتنی بر دلالت ضمنی در جریان است. کودک سعی دارد به شیوهای تجربی تفکر را با زبان جور سازد و برعکس. به معنی واقعی این نوع یادگیری شامل تجسم یا بازنمایی تجربه در سطح عملیات عینی است. یادگیری مبتنی بر دلالت ضمنی رهبری و رهنمود کمتری اعمال میکند و کودکان نقش هدایتکننده بیشتری به عهده دارند. هنگامی که کودکان از فعالیت های عملیاتی مشاهده و مباحثه درباره حیوانات، درخت کاج،گل ها و... لذت برده اند، برای جلب توجه و مشغول کردن کودکان به یادگیری مبتنی بردلالت ضمنی مناسبت دارد که فرصتی به آنان داده شود تا تجربههای خود را به شیوه خودشان- کلاسی، ترسیمی یا جور دیگری بازنمایی کنند. یادگیری شکلی ابزار چنین بیانی را فراهم میسازد. در حالی که یادگیری عملیاتی محتوا را فراهم میکند. با این توصیف شیوه های یادگیری گوناگون هستند. یک معلم هنرمند با درایت خود میداند که در هر جای برنامهی آموزشی کدام شیوه کارآمدتر است.
منابع رشد کودک و تعلیم و تربیت از دیدگاه پیاژه دیوید الکایند ترجمه دکتر حسین نائلی روانشناسی پرورشی تالیف: دکتر علی اکبرسیف
روانشناسی یادگیری بر بنیاد نظریه تألیف دکتر محمد پارسا
تاریخ : جمعه 92/7/19 | 12:23 صبح | نویسنده : داود بالا دستیان | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.